جان کوئلین یکی از سه آمریکایی بود که در کمپ اصلی
در کنار ما قرار داشت و در طول برنامه رابطه دوستانه ای با همه ما برقرار کرد. او
خاطراتش از برنامه امسالش را در کتابی که به صورت الکترونیکی چاپ کرده است به رشته
تحریر در آورده و در بخشی هایی از آن به تیم ایران و حادثه برودپیک نیز پرداخته
است. در آخرین بخش های آن چنین نوشته است:
" در انتها آخرین کلمات را در باره
دوستان فقیدمان، آیدین، پویا، و مجتبی به رشته تحریر در می آورم. به خانواده های
آنها از صمیم قلب تسلیت می گویم. امیدوارم نامزد مجتبی بداند که او بی اندازه به
وی عشق می ورزید. به مردم ایران می گویم که نمی شد سفیرانی از این بهتر برای
کشورتان انتخاب کنید. از دوستان و خانواده ام از اینکه باعث شدیم روزهای دلهره
آوری را بگذرانید عذر می خواهم. از هم تیمی هایم تشکر و خداحافظی می کنم:
همگی ما از خطرات این ورزش و تاثیری که بر
عزیزانمان دارد آگاهیم. مرگ در کوهنوردی موضوع غریبی نیست. چه در قله های 8000
متری و چه ارتفاعات پایین تر دائما با آن روبرو هستید. هرگز عاشق نمی شوید
مگر آنگه قلبتان شکسته شود. به همین ترتیب در مورد کوه ها می توان گفت هیچ قله ای
نیست که قبل از شما هزینه های گزافی را نستانده باشد. کوهنوردی لازمه نوع بشر است
چرا که او را با روح نیاز به بقا همراه می سازد. نوع بشر مرهون کسانی است که به
بلندی ها نظر دارند چرا که بدون آنها پای انسان به ماه نمی رسید. در واقع انسان
قبل از آنکه بر روی بسیاری از این غول های زمینی بایستد، قدم به ماه گذاشت. همین
نگرش است که کره زمین را در دید من معنی دار می سازد. ایرانی ها نمایندگان بزرگ
کشورشان بودند بخصوص در زمانه ای که تصورات عامه نیاز به تغییر دارد. به نظر من
آیدین، پویا و مجتبی از این امر آگاهی داشتند و این موضوعی بود که برای آنها
انگیزه مضاعفی برای صعود مسیر جدید ایجاد می کرد.
شادی روحتان را از خداوند خواستارم. از اینکه
با شما صعود کردم، با شما خندیدم و عضوی از تیم شما بودم به خود می بالم. در هر
کجای هستی بعد از مرگ که یکدیگر را بیابیم امیدوارم بار دیگر در کنار یکدیگر در
چادری هم غذا شویم."
امیدوارم روزی متن کامل آن به فارسی ترجمه شود.
این کتاب را می توانید از اینجا تهیه کنید:
Tempting the Throne Room: By John Quillen
https://www.smashwords.com/books/view/365993
به جز جان کوئلین، ران هاگلین و اسکات پوری از
همنوردان دیگر ما در برودپیک بودند. ران هاگلین تا قله فرعی صعود کرد و تنها یک
روز قبل از ما بیس کمپ را ترک نمود. در نتیجه از نزدیک در جریان همه وقایع قرار
داشت. هم او بود که در روز چهارشنبه و فردای صعود قله سعی می کرد بچه ها را
راهنمایی کند. اسکات پوری نیز تا کمی بالاتر از کمپ 3 صعود کرده و فردای روزی که
به بیس کمپ رسید با گروهی که در حال بازگشت بودند بیس کمپ را ترک نمود. او وقتی به
شهر و اسلام آباد رسیده بود از حادثه باخبر شد.
از میان مخاطبان غیر ایرانی این چند نفر بیش از
هر کس دیگر در جریان این حادثه قرار داشتند و آن را دنبال می کردند. احتمالا با
متن تاثیر گذار اسکات و مصاحبه های او و جان کوئلین آشنا هستید. از آنها خواستم
نظر خودشان در باره این حادثه را برایم بنویسند. بخش های دیگر کتاب جان را به
تدریج در همینجا منتشر می کنم. اما ران برایم چنین نوشت:
"فقط پاسخی کوتاه. متاسفم
که تقصیرات متوجه تو شده است. همه می دانیم که کوهنوردی با ریسک همراه است اما ما
کوهنوردی می کنیم چون عاشق آن هستیم. من فکر نمی کنم با توجه به شرایطی که پیش آمد
می توانستی کار دیگری انجام دهی. دلم می خواستم کار بیشتری می کردم اما متاسفانه
از عهده من بر نمی آمد. این یک مسیر جدید بود که برای شما ناشناخته بود و شما هر
کاری که ممکن بود را انجام داده بودید تا در مورد مسیر اطلاعتی به دست آورید. خیلی
مشکل است که بتوان فهمید چقدر صعود آن زمان خواهد برد و یا اینکه با چه سرعتی می
شد آن را صعود کرد. باعث بسی تاسف است که بدترین اتفاقی که ممکن بود رخ داد. می
دانم که برای تو و برای همه ما خیلی دردناک بوده است که دوستان نزدیک خود را از
دست بدهیم. خواهش می کنم خودت را ملامت نکن. تابستان گذشته با آن همه کشته شدگان
فصل ناخوشایندی در پاکستان بود."
و اسکات پوری چنین نوشت:
"از تاخیر در
پاسخگویی پوزش می خواهم. بسیار برایم سخت بود که مشکل آشکاری را در برنامه شما
پیدا کنم چرا که فکر نمی کنم چیزی وجود داشته باشد. اما می دانم به دنبال نظرات
دیگران هستی و این چیزی است که می توانم بیان کنم. با اذعان به اینکه ممکن است
بعضی از آنها غیر واقع بینانه باشند.
شاید اگر نقشه
توپوگرافی با نقاط مشخصی را از قله تا کمپ 3، با استفاده از نقشه گوگل پیدا می
کردید و در یک جی پی اس قرار می دادید به شما کمک می کرد. یا اینکه بچه ها از یک
نقشه توپوگرافی در هنگام فرود از قله بهره می بردند. با این وجود بسیار بعید می
دانم با توجه به میزان خستگی می توانستند از چنین نقشه ای، یا جی پی اس استفاده
کنند.
شاید استفاده از باربران
ارتفاع که زودتر قله را صعود کرده بودند و از قله تا کمپ 3 را پرچم گذاری می
نمودند می توانست کمک کند. به این ترتیب بچه ها می توانستند از قله تا کمپ 3 پایین
بیایند. البته این گفته به شرطی است که باربران ارتفاع می توانستند قله را صعود کنند
و پرچم ها تا آن موقع سر جای خود باقی می ماند. در آن صورت آنها می بایست یک هفته
زودتر و در دوره هوای خوب قبلی به قله صعود می کردند که مطمئن نیستم تا آن موقع هم
هوا شده بودند یا خیر. البته می شود اشاره کرد که بچه ها سوخت و غذای بیشتری به
همراه می بردند، اما در عین حال غیر ممکن بود بتوان فهمید به چه میزانی نیاز
خواهند داشتند.
مادر پویا از من مستقیما پرسیده است علت مرگ
پسرش چه بود. به او پاسخ دادم "کوهستان". اگر بتوان کسی یا چیزی را مقصر
دانست این تنها کوهستان است. می توانم یک میلیون "اگر" و "ای
کاش" یا "اگر شما فلان کار را کرده بودید هیچ مشکلی پیش نمی آمد"
را بیان کنم، اما واقعیت چنین نیست و این موضوع کمکی به کسی نمی کند. واقعیت آن
است که آن بچه ها و هر کسی که بر روی برودپیک کار می کرد می دانست که احتمال مرگ
بالاست. همه به خوبی از آن آگاه بودند و همگی آن را پذیرفته بودند. هر کاری که
انجام می شود، چه از نظر تمرینات و چه از نظر برنامه ریزی، برای کاهش میزان خطر
است اما هیچ گاه نمی تواند این خطر را از بین ببرد. اگر بچه ها یال درست را پیدا
کرده بودند، یا اگر می توانستند رد پایی را ببینند، یا هر امری که به آنها کمک کند
به کمپ 3 برسند برنامه آنها به عنوان یک موفقیت بسیار بزرگ قلمداد می شد. اما از
آنجا که این اتفاق نیفتاد حالا همه چیز به زیر ذره بین رفته است. در شغل من
مشتریان ما هر روزه این کار را انجام می دهند و می دانی واقعیت چیست، در همه موارد
هم می توان اشتباهی در جایی پیدا کرد چرا که هیچ چیز و هیچ کس بی نقص و کامل نیست.
من واقعا برای تو متاسفم و حاضرم به هر کسی که تلفن بزند یا نامه بنویسد بگویم که
تو در اتفاقی که افتاد مقصر نیستی. اما در زمان مویه و غم دلیل و منطق خریداری
ندارد. مردم می خواهند غم و خشمشان را در جایی خالی کنند و متاسفانه تو را هدف قرار
می دهند. برایت متاسفم دوست من."
***
در اینجا به
طور عمومی، و با اشاره به فضایی که در ایران حاکم است، از کوهنوردان خواسته ام در
این باره نظر بدهند. ترجمه نظرات سه نفری که پاسخ داده اند را در اینجا ذکر می
کنم.
pass and peak
از اینکه این ماجرا را با ما در
میان گذاشتی متشکرم. همدردی مرا با خودت و تمام کسانی که از این حادثه متاثر شده
اند بپذیر. متاسفانه من بسیار کم تجربه تر از آن هستم که بتوانم در باره هیچ قسمتی
از برنامه شما نظر بدهم، تنها اینکه سه نفری که به قله رسیدند قطعا کوهنوردان با
تجربه ای بودند و می دانستند که خود را در چه شرایطی قرار می دهند. تسلیت دوباره
مرا بپذیر.
mountain.martin
داستان غم انگیزی است رامین. از
دست دادن دوستانت می بایست بسیار سخت بوده باشد. به نظر می رسد کوهنوردی در
ارتفاعات بالا خطرات ذاتی در خود دارد که نمی توان همیشه آنها را تحت کنترل قرار
داد. با توجه با تجربیاتی که برشمردی و با توجه به نظرات آمریکایی ها به نظر می
رسد دوستانت کوهنوردان قدری بوده اند. متاسفانه به نظر می رسد این موضوع همیشه
کفایت نمی کند.
- almost sane
تسلیت صمیمانه مرا بپذیر رامین. من قادر نخواهم
بود آنچه که بر تو رفته است را درک کنم. به درگاه خداوند دعا می کنم تو را در این
مصیبت یاری دهد تا به آرامش دست یابی.
به نظر من اینکه مردم تو را مقصر
آنچه اتفاق افتاد می دانند نتیجه غم و اندوه
است. غم و اندوه می تواند مردم را
خشمگین سازد. ممکن است به سادگی نتیجه آن باشد که این افراد به دنبال جایی باشند
که این خشمشان را خالی کنند. به عنوان سرپرست و کسی که زنده بازگشته است طبیعتا تو
هدف قرار می گیری. و به عنوان سرپرست و کسی که زنده بازگشته است، طبیعی است که تو
خودت را زیر سوال ببری و حتی گناه کار بدانی.
این را از این جهت می گویم که
بعضی افراد صرف نظر از واقعیات تو را مقصر قلمداد خواهند نمود.
احتمالا هر کاری انجام بدهی نمی
توانی نظر آنها را تغییر بدهی.
پیشنهاد می کنم با افراد خردمند
و با بصیرت صحبت کنی تا به تو در عبور از این دوران کمک
نمایند. مثلا مشاور عزاداران و داغدیده ها. اگر مذهبی باشی شاید روحانی که در
زمینه های مشابه تجربه داشته باشد بتواند به تو کمک نماید.
در مورد اینکه چه اتفاقی
افتاد
قبل از اینکه این موضوع را
پیگیری کنی باید چند موضوع را در نظر داشته باشی. شاید هرگز نفهمی دوستانت به چه
دلیل فوت کردند. مالوری و اروین را در نظر بگیر – مرگ آنها بیش از تمام کسانی که
در ارتفاعات کشته شده اند مورد تحقیق قرار گرفته است با این حال حتی نمی دانیم آیا
به قله صعود کرده اند یا خیر چه برسد به اینکه چرا کشته شده اند.
با این وجود بررسی دقیق اینکه
چه اتفاقی افتاده ممکن است بسیار سودمند باشد، از لحاظ درسهای عملی کوهنوردی که به
همراه دارد و حتی ممکن است بتواند به کسانی که عزادار از دست دادن عزیزانشان هستند
کمک کند.
توصیه می کنم خانواده های این
عزیزان را در این تحقیقات وارد کنی یا حداقل آنها را به طور کامل در جریان ماوقع
قرار دهی.
شاید بهتر باشد خود تو
مسئولیت این تحقیقات را به عهده نگیری. مردم ناراحتند و ممکن است نگران این باشند
که جانبدارانه موضوع را دنبال کنی. همچنین خود تو هم ناراحتی و ممکن است نتوانی با
فکر باز با موضوع برخورد کنی.
لازم نیست این تحقیقات خیلی
رسمی، مثلا از طریق دادگاه، صورت بگیرد. می تواند به طور خصوصی و با کمک افراد
قابل احترام صورت پذیرد.
این کتاب ها را برای خواندن
توصیه می کنم: "درسهایی که آموخته شد" و "درسهایی که آموخته شد.
قسمت 2" هر دو نوشته دبورا آژانگو. هر دو در باره واکنش ها به مرگ در
کوهستانند. موضوع از زوایای گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است: امور حقوقی،
روحانی، و ارتباط با رسانه ها
http://www.amazon.com/Lessons-Learned-Accident-Prevention-Response/dp/0970284500/ref=sr_1_2?ie=UTF8&...
برچسبها:
برودپیک 92